او...

حوض نقاشی

 

کوتاه به بهانه اکران نوروزی فیلم «حوض نقاشی»

 

از انتخاب حوض نقاشی به عنوان یکی از دو فیلم برگزیده تماشاگران به شدت خوشحال شدم. آنقدر که کمی تلخی دیده نشدن «تنهای تنهای تنها» و سیمرغ گرفتن «زیباتر از زندگی» 1 را جبران کرد.

بیشتر نقدهایی که درباره حوض نقاشی خواندم در یکی از این دو دسته جا می گرفتند: یا نقد به بی محتوا بودن و کنایه های سیاسی داشتن و روایت نچسب فیلم و یا تحسین به خاطر روایت ملودرام اجتماعی و جدید آن.

داستان فیلم روایت برشی از زندگی یک زن و شوهر معلول  با فرزندی سالم است. سهیل که متوجه تفاوت پدر و مادرش با دیگر افراد جامعه شده از زندگی آنها فرار می کند. نارضایتی و ناشکری سهیل ، مریم و رضا را درگیر خودشان می کند. سکانس ها و صحنه های تأثیر گذار فیلم با بازی سید شهاب حسینی و  نگار جواهریان مخاطب فیلم را درگیر اعتراض کودکانه ولی منطقی سهیل می کند. در انتها هم سهیل به خانه برمیگردد. با این نگاه شاید حق بدهیم که روایت فیلم ضعیف و ناقص است. اما گره ای که در فیلم بسته و باز می شود، گره خود زندگی است. نه رفت و برگشت سهیل.

حوض نقاشی روایت «شُکر»  است. آن هم در شرایطی که این کار خیلی منطقی به نظر نمی رسد. نکته زیباتر فیلم هم آنجایی است که این شکر از زندگی یک خانواده به زندگی خانواده دیگری هم سرایت می کند. یک تصویر سینمایی از اینکه زندگی با همه ی سختی هایش شیرین است.

برای من از نگاه یک دانشجوی فرهنگ و ارتباطات حتی طرح مسئله تحریم و بیکاری جزو نقاط مثبت این فیلم بود. تصویر کشیدن این نکته که زندگی واقعی این روزهای ما با همه سختی هایش، قابلیت و حتی حقیقت شکر و رضایت را دارد.

1. قضاوتم در مورد «زیباتر از زندگی» با همه احترام به نیت پاک تهیه کنندگان و کارگردان به شدت منفی است. و البته ناقص. دقیقه 20 فیلم سینما را ترک کردم تا تصویر سینمایی حسین علم الهدی در ذهنم بیشتر از این خراب نشود. فیلم افتضاح افتضاح است! سیمرغ جلوه های ویژه میدانی بی ربط با فیلم نبود، ولی فیلم از نظر من به هیچ وجه لایق سیمرغ جایزه ملی نبود.