باید

هزار راه نرفته...

جای خالی


توفیق شرکت در پیاده روی ملیونی اربعین امسال و حضور در این گردهمایی ایمانی فرصت خوبی بود تا در خلال راهپیمایی به فرصت های موجود در این رخداد فکر کنم. به تکه های جور نشده ی پازل بزرگ اربعین که بی شک از بزرگترین ظرفیت های تبلیغی جهان اسلام و تشیع هستند.
بعد از گذشت چند روز از این اتفاق بزرگ، نوشتن چند مورد از این جاهای خالی احتمالا خالی از فایده نیست.

1. کم توجهی به بستر های ارتباطی

وضعیت فعلی راهپیمایی اربعین به گونه ای است که شیعیان سراسر جهان در مکان واحد و زمان مشخصی امکان ملاقات یکدیگر را دارند. اما بستر های ترغیب شیعیان برای ارتباط جدی تر وجود ندارد. عدم تعریف کارکرد های غیر مصرفی برای موکب های بین راه که در حقیقت ایستگاه های ارتباطی هستند یکی از بزرگترین خلأ هایی است که در این راهپیمایی دیده می شود. اکثر قریب به اتفاق موکب های بین راه موکب های مصرفی (توزیع غذا و امکانات رفاهی) است و کارکرد خاص ارتباطی در آنها کمتر دیده می شود. هرچند همین موکب ها هم فرصت خوبی برای درک تجربه های جدید ارتباطات بین الملل است. فرایندی که در بسیاری از موارد الگوهای ذهنی افراد را دچار تغییر می کند.

2. نبود شعارهای ضد استکباری
اشتراک جامعه شیعی در مبارزه با استکبار و سابقه تاریخی ایشان در مواجهه با قدرت های مستکبر بهترین بهانه و فرصت برای تبدیل این اشتراک به شعار و گفتمان است. شعار های ضد استکباری و یا شعارهای مکتبی نظیر «هیهات منا الذله» هرچند در جای جای این اتفاق بزرگ دیده می شود ولی بروز و ظهوری مشخص ندارد.

3. جای خالی رسانه ها
بزرگترین گردهمآیی انسانی دنیا مسلماً نیازمند توجه جدی تر رسانه هاست. به تصویر کشیدن عظمت این رخداد فقط در تصاویر لانگ شات از جمعیت خلاصه نمی شود. حضور در بطن این حرکت باید یکی از رسالت های رسانه ها باشد. حتی حضور در قالب موکب های رسانه ای و اطلاع رسانی و ارائه خدماتی نظیر اینترنت در بین مسیر برای خبرنگاری مردمی از کارکرد های مغفول این رخداد هستند.

4. دانشگاه اربعین
جامعه شیعی معلومات و اطلاعات عمومی مشخصی دارد که دانستن آن برای جامعه عام شیعی مسلما مفید خواهد بود. بستر راهپیمایی از بهترین فرصت های انتقال این اطلاعات است. جای خالی نمایشگاه های تصویری و ارائه محتوای اطلاع رسانی در این سفر به شدت خالی بود.

5. فرصت های تربیتی
راهپیمایی چند روزه فرصت بسیار خوبی برای تفکر در مورد مسائل مختلف است. جهت دهی این تفکر و استفاده از این فرصت به عنوان فرصت تربیتی چیزی است که کمتر در این حرکت دیده می شود. منابر و مواعظ به ندرت در این سفر دیده می شوند و به طور کلی فضای القای تفکر به وجود نیامده است.

در کنار همه این نکات، برکت وجودی حضرت اباعبد الله برکات و اثرات این حرکت را بسیار کرده است، با این وجود انتظار می رود حرکت اربعین باعث تغییرات و تحولات جدی در کشورهای شیعه به طور اخص و در جهان اسلام به طور اعم شود. بدیهی است استفاده از این ظرفیت عظیم بدون برنامه ریزی و هماهنگی دور از انتظار است.
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ابوذر

این آبراهه به درختی نمی رسد!

او...

کوتاه درباره فرصت سوزی ها در نمایشگاه بین المللی قرآن

هزارتو

گُمی! از همان اول کار معلوم نیست کجای کاری، حتی شاید یادت برود برای چه آمده ای. اغراق نمی کنم، واقعا آدم را گیج می کند. این همه راه رو و غرفه ها کوچک و بزرگ و آدم هایی که همه مثل تو گم شده اند. یک چیزی شبیه نمایشگاه کتاب، با این تفاوت که توی این یکی دقیقا نمی دانی چه می خواهی. شاید هم من اینطور بودم. به قصد فروشگاه که از خانه خارج نشده ام، آمده ام نمایشگاه بین المللی قرآن کریم.

انگار کار از همین پله های اول کج و معوج بالا رفته. نمایشگاه های ما تبدیل شده به فروشگاه های بزرگی که شاید حداکثر بازارهای فرهنگی خوبی باشند. اما نمایشگاه به هیچ وجه. خاطره تلخ سالن یاس نمایشگاه کتاب مثال آشنایی است. تنها وجه نمایشگاهی نمایشگاه کتاب که واقعا می شد تویش قدم زد و کتاب های جدید را دید و تورق کرد و پیشنهاد شنید و خرید نکرد! تلخ از ان جهت که عمرش کوتاه بود و نگاه فروشگاهی به نمایشگاه کتاب باعث شد تا امسال خبری از سالن یاس نباشد. حالا نمایشگاه قرآن هم تبدیل شده به یک فروشگاه فرهنگی – دینی ، با تابلوهایی که به در و دیوار نصب کرده اند و می توانی از روبرویشان رد شوی و لذت ببری.

البته منصفانه که نگاه کنیم نمایشگاه قرآن از پتانسیل های خوبی استفاده کرده. حتی بخش های خوبی هم می شود توی آن پیدا کرد. ولی سوال اینجاست که توی نمایشگاه قرار است چه اتفاقی بیافتد؟ جدای از ارتباط جامعه قرآنی با این نمایشگاه که استفاده و کارکرد مخصوص خودش را دارد، نمایشگاه می تواند محلی برای آشنایی قشرهای مختلف جامعه با فرهنگ قرآنی و حتی هویت مذهبی باشد. از الفاظ بیرون بیاییم. من به عنوان مخاطب نمایشگاه قرآن چطور می توانم استفاده مفیدی از این نمایشگاه داشته باشم؟ وقتی نه تصور دقیقی از غرفه ها دارم و نه نمایشگاه دغدغه ی جدیدی برای من ایجاد کرده است؟ اینطور است که مثل عادت معمول خرید، شروع به قدم زدن در نمایشگاه می کنم و هر غرفه به تناسب جذابیتش و شباهتش به دغدغه های من، مقداری از زمان من را به خودش اختصاص می دهد. بنا نیست این کارکرد ساده نمایشگاه را نفی کنیم، ولی فرصت عظیم نمایشگاه قرآن چرا باید به این سادگی از دست برود؟

شاید بهتر باشد به مسئله اصلی مان برگردیم. به نظرم تفاوت نمایشگاه با فروشگاه در اهمیت وجود روایت است. ما در فروشگاه نه مجبوریم و نه لازم داریم که مسیر خاصی را طی کنیم و خرید خاصی را انجام بدهیم-هرچند تجربه پاساژهای جدید نشان داده که حتی طراحی روایت در این مکان ها هم صورت می گیرد- اما قضیه نمایشگاه فرق می کند. نمایشگاه – آن هم از نوع نمایشگاه فرهنگی و دینی- باید روایت خاص خودش را داشته باشد. روایتی که مخاطب قرار است نقش اول آن را بازی کند. آن هم به تناسب سنش و شرایط فکری و شخصیتی اش. و این هنر نمایشگاه است که هر کس را در مسیر روایت مخصوص خودش قرار بدهد. روایت های مخصوص کودکان، روایت های مخصوص دانش آموزان، روایت های مخصوص خانواده ها و حتی روایت های مخصوص آنهایی که به همه چیز شک کرده اند. نمایشگاه قرآن فقط نمایشگاه جامعه قرآنی نیست. قرار است برای همه مخاطبان محتوا وجود داشته باشد. منتهی فقط قرار نیست مخاطب خودش دانه چینی کند. منِ مخاطبِ دانشجو، وقتی بدانم یک بخش نمایشگاه بخش ویژه دانشجوهاست، و آن بخش هم همه سوال ها و نیازهای من را پاسخگو باشد، و حتی فراتر ، برای من سوال ایجاد کند، دیگر چند ساعت توی هزارتوی نمایشگاه بدون هدف نمی گردم.

حالا کنار این داستان، فروشگاه هم داشته باشیم، تا شخصیت داستانمان، متناسب نیازهایش دست به انتخاب بزند. نه مثل فروشگاه ها و پاساژ ها که چشممان به زرق و برق مغازه هاست تا نیازهایمان را تعیین کنند. شاید اینطور ارزش نمایشگاه قرآن تا یک بازار فرهنگی پائین نیاید و غرفه های ارزشمند نمایشگاه توی هزار توی بی هدف آن گم نشود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابوذر

بابای کیهان بچه ها!

amir hossein fardi 

دیروز امیر حسین فردی فوت کرد. (+)
از دیشب که خبر فوت استاد را شنیدم کلی ذهنم مشغول است. من شاگرد استاد فردی نبودم، ولی ایشان حق استادی به گردنم داشت. یعنی فکر می کنم به گردن خیلی هایمان حق استادی داشته باشد. ما که بچه گی هامان با کیهان بچه ها سپری شد.
امیرحسین فردی بابای کیهان بچه ها بود. بابای مهربانی که خیلی هایمان جرأت نوشتن را با کیهان بچه هایش تجربه کردیم. وقتی کیهان بچه ها 25 تومان بود و هر هفته منتظر بودیم تا شماره جدیدش بیاید و با کلی ذوق و شوق  بخریم و ورق بزنیمش. یادم می آید اولین بار لذت چاپ شدن مطلبم را با کیهان بچه ها تجربه کردم. اولین نامه ی کیهان بچه ها را هم یادم می آید. از مدرسه آمده بودم و مادرم با خوشحالی نامه را نشانم داد. حساب کن یک بچه ی دبستانی چقدر ذوق می کند وقتی بفهمد "کیهان بچه ها" جوابش را داده.

حالا، امیر حسین فردی، که ما را گره زد به خواندن و نوشتن و ورق زدن نشریه ها را یادمان داد از دنیا رفته.

دوباره منتظر کیهان بچه هام. که سفت توی دستانم بگیرمش و ببردم به حال و هوای سالهای دبستان و راهنمایی. به ذوقی که داشتم وقتی به انبوه کیهان بچه های توی اتاقم نگاه می کردم و فکر می کردم چقدر مجله دارم. فکر می کردم مثل آدم بزرگ ها شده ام. به آن وقت هایی که خبر نداشتم پشت این همه ذوق و شوق، امیر حسین فردی مهربان نشسته. منتظر کیهان بچه هام ، منتظر امیر حسین فردی!

کیهان بچه ها

 مرتبط:

+ پیام تسلیت آقا (سایت آقا)

+ امروز «فردی» درحالی می‌رود که دیگر فرد نیست (تریبون)

+ وحید جلیلی: در فتنه ۸۸ «فردی» مردانه ایستاد (تریبون)

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابوذر

زیر دین...

من شاگرد آقا مجتبی نبودم. ارتباطم با آقا مجتبی هم در حد جلسات محدودی بود که پای منبرشان نشستم و این سالهای آخری که شب های قدر درکشان کردم. کلی وقت هم بود منتظر بودم فاطمیه بیاید و یک دل سیر به آقا مجتبی فکر کنم. من شاگرد آقا مجتبی نبودم، حتی مثل بعضی رفقا پامنبری ایشون هم محسوب نمی شم. ولی آنقدر بهشان وابسته بودم که برای اولین بار روز وفاتشان احساس کردم یتیم شده ام.
این روزهای فاطمیه همه اش جملات روضه شب 23 آقا مجتبی توی ذهنم مجسم می شود. نیازی به شرح و تکمله نیست، همه ی حرف ها را خود آقا مجتبی می زند. ساده و بی ریا.
لطفا اگر قرار است این صوت را گوش بدهید توی همین ایام گوش بدهید. ارزش زمان و مکان روی تأثیر کلام ربط دارد. این را از ضجه ها و ناله های توی صوت هم می شود فهمید.

پی نوشت: همان روزهایی که آقا مجتبی را از دست دادیم، یکی از اساتیدمان مطلبی نوشته بودند با عنوان «حجت مسلمانی ما» . آقا مجتبی خیلی به گردن ما حق داشت. بهتر بگویم، خیلی زیر دین آقا مجتبی هستیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابوذر

شُکر


او...

دلی شماره 2: شُکر خدا که در پناه حسین ایم.

بیت به گمانم از مرحوم  رازق فانی شاعر افغانستانی باشد.

 

حاشیه: سال نو ان شاء الله مبدأ تحول و هجرتمان باشد.

 

دریافت در اندازه اصلی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ابوذر

تلنگر دوست داشتنی!

او...

حوض نقاشی

 

کوتاه به بهانه اکران نوروزی فیلم «حوض نقاشی»

 

از انتخاب حوض نقاشی به عنوان یکی از دو فیلم برگزیده تماشاگران به شدت خوشحال شدم. آنقدر که کمی تلخی دیده نشدن «تنهای تنهای تنها» و سیمرغ گرفتن «زیباتر از زندگی» 1 را جبران کرد.

بیشتر نقدهایی که درباره حوض نقاشی خواندم در یکی از این دو دسته جا می گرفتند: یا نقد به بی محتوا بودن و کنایه های سیاسی داشتن و روایت نچسب فیلم و یا تحسین به خاطر روایت ملودرام اجتماعی و جدید آن.

داستان فیلم روایت برشی از زندگی یک زن و شوهر معلول  با فرزندی سالم است. سهیل که متوجه تفاوت پدر و مادرش با دیگر افراد جامعه شده از زندگی آنها فرار می کند. نارضایتی و ناشکری سهیل ، مریم و رضا را درگیر خودشان می کند. سکانس ها و صحنه های تأثیر گذار فیلم با بازی سید شهاب حسینی و  نگار جواهریان مخاطب فیلم را درگیر اعتراض کودکانه ولی منطقی سهیل می کند. در انتها هم سهیل به خانه برمیگردد. با این نگاه شاید حق بدهیم که روایت فیلم ضعیف و ناقص است. اما گره ای که در فیلم بسته و باز می شود، گره خود زندگی است. نه رفت و برگشت سهیل.

حوض نقاشی روایت «شُکر»  است. آن هم در شرایطی که این کار خیلی منطقی به نظر نمی رسد. نکته زیباتر فیلم هم آنجایی است که این شکر از زندگی یک خانواده به زندگی خانواده دیگری هم سرایت می کند. یک تصویر سینمایی از اینکه زندگی با همه ی سختی هایش شیرین است.

برای من از نگاه یک دانشجوی فرهنگ و ارتباطات حتی طرح مسئله تحریم و بیکاری جزو نقاط مثبت این فیلم بود. تصویر کشیدن این نکته که زندگی واقعی این روزهای ما با همه سختی هایش، قابلیت و حتی حقیقت شکر و رضایت را دارد.

1. قضاوتم در مورد «زیباتر از زندگی» با همه احترام به نیت پاک تهیه کنندگان و کارگردان به شدت منفی است. و البته ناقص. دقیقه 20 فیلم سینما را ترک کردم تا تصویر سینمایی حسین علم الهدی در ذهنم بیشتر از این خراب نشود. فیلم افتضاح افتضاح است! سیمرغ جلوه های ویژه میدانی بی ربط با فیلم نبود، ولی فیلم از نظر من به هیچ وجه لایق سیمرغ جایزه ملی نبود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ابوذر

دلم!

او...

پیش طرح: بعضی از تک مصرع ها و تک بیت ها و جمله های کوتاه برایم، نیاز به تکرار شدن داشتند.  یکی از بهترین جاها برای این تکرار تصویر زمینه ی رایانه بود. این تصاویر زمینه یکی یکی زیاد شدند و حالا برای احوال مختلف دلم تصویر زمینه دارم. اوایل که نمی دانستم این طرح ها را توی کجا ذخیره کنم ، برای طرح های این مدلی یک پوشه به نام «دلی» درست کردم . «طرح های دلی» باز نشر بعضی هم همان تک مصرع ها و تک بیت ها و جمله های کوتاه است.

دلی شماره 1: دلم به مستحبی خوش است که  جوابش واجب است.

 

دریافت در اندازه اصلی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ابوذر

باید قیام کرد

او...

"باید" ها توی زندگی ما، مسیر و هویت ما را شکل می دهند.

آنقدر برایم مهم بود که احساس کنم "باید" بنویسم.

باید یعنی تکلیف

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابوذر